Persian Potter  News 

   


About Me


Please tell me if you want to use any information or picture from here.

فرستادن نظرات


Logo




 


Mates


Scholastic Webpage
Harry Potter Official Site
Mugglenet Website
هرميون گريفندور
دراكو اسلايترين
هري پاتر دانشجو
مدرسه هاگوارتز

Archieve




08/17/2003 - 08/23/2003
08/24/2003 - 08/30/2003
08/31/2003 - 09/06/2003
09/07/2003 - 09/13/2003
09/14/2003 - 09/20/2003
09/21/2003 - 09/27/2003


 

     

Saturday, November 15, 2003

اينم يه سري عكس ديگه!!

اولين نگاه به پروفسور تريلاني.



اينم Boggart اسنيپ در حال تغيير شكل به مادر برزگ نويل.




اين دو تا عكس بالا كه از پيش نمايش فيلمه برا اين معروف شدن كه گوشه سمت راست ميكروفونه معلومه تو عكس!!
عجب بابا ببين مردم به چيا دقت ميكنن!!
 

 <PPN> | Link |



يه اتفاقي افتاد كه حس كردم نگم نميشه!!
راستش ماجرا از مدرسه شروع شد. يكي از بچه هاي مدرسه تصميم
گرفت كه ما هم براي مهرانه اون دختري كه 80 درصد ريه اش رو از دست داده پول جمح كنيم. خلاصه خودش خيلي زحمت گشيد برا اينكار و تقريبا توي همه ي مدرسه صندوق گذاشته بود براي پول جمع كردن.
زنگ آخر كه داشتيم مي آمديم پايين (ما كلاسامون طبقه آخره) تو راه از راهرو پيش دانشگاهي ها هم رد ميشيم. دو تا از دختر هاي پيش دانشگاهي افتادن پشت سره من و داشتن در مورد مهرانه و اين صندوقا بحث ميكردن .
اولي: ديدي اي سومي جوجه ها چه كارا ميكنن؟؟
دومي: آره خونددي اون پوستر هارو ؟؟ دختري كه دارن براش پول جمح ميكنن 80 درصده ريه اش از بين رفته . بايد ببرنش فرانسه عملش كنن.
اولي: خب ببرنش ديگه فرانسه رفتن كه ديگه كاري نيس.
دومي: آخه اخمخ(!) جون اگه پول داشتن كه ميبردن 200 ميليون پول ميخواد.
اولي:واه واه واه 200 ميليون مگه چقده؟؟ خونشونو بفروشن يا چميدونم ويلايي ,باغي چيزي!!!!
وقتي داشتن اين حرفا رو ميزدن 3 تا راه پله رو اومديم پايين و دمه در رسيديم و منم ديگه هيچ كدومشون رو نديدم. راستش رو بگم قيافه ي هيچ كدومشون رو اصلا نديدم چون تو راه پله هم برنگشتم نيگاشون كنم و چه كاره خوبي كردم!!!

 

 <PPN> | Link |



**** عكس هايي كه گذاشته بودم از قرار نمي اومدن و من هم اونارو عوض كردم و اين عكساي متحرك رو به جاشون گذاشتم. يكم طول ميكشه تا بيان :)**
 

 <PPN> | Link |



Monday, November 10, 2003

بازم عكس!!اينا همش از سايت ماگل نته.



اين عكس بيل كانلي ه كه اين سايت داره براش راي جمع ميكنه كه براي مد آي مودي بازي كنه!! اگه باهاش حال ميكنيد برين اينجا بهش راي بدين.









يه توضيحي در مورد اين عكس بدم اينه كه اينجا اون موقعيه كه مالفوي وقتي داشته سره دستش فيلم بازي ميكرده سره كلاس يه عكسي از هري رو ميكشه و بعد اونو ب جادو ميفرسته طرف هري و همچنين اگه دقت كنيد ميبينيد كه مالفوي و كراب و گويل اينا يه سري حلقه دستشون , ظاهرا از شگرداي آلفنسو كارون (كارگردان) ه, اون حلقه ها در واقع يه سري ماراي نقره اي كه از طرف باباي مالفويه!! اونا سنجاق كراوات ماريشم دارن!!



اين آينه هه دوباره از كجا پيداش شد؟؟








 

 <PPN> | Link |



اينم يه سري عكس!
------------------------واي شبه تولد خواهرم پريشب يه سوتي دادم عظيييييييممممم!!! الان يادم افتاد گفتم تذكر بدم شما از اين كارا نكنيد!
قضييه از اينجا شروع شد كه دوستاي مامانم با بچه و بقچه آمدن خونه ي ما براي تولد خواهرم(گرچه يه هفته بعدش گرفتيم) خلاصه اينابراي خواهرم پول كادو دادن همشون باهم و طبق رسم يه چيزي هم براي من گرفته بودن!!و اينو كلي بزك دزك كرده بودن و منم همش منتظر بودم كه بازش كنم بينم چيه. بالاخره مامانم گفت ش... جون بازش كن ببين خاله ها چي زحمت كشيدن برات, اين تيكه رم بگذريم كه اين مهموناي ما خب جدا جدا هر كدوم با خانواده خودشون اومدن و اين كادو ي من رو يكي شون كه دخترش همسنه من بود بهم داد و منم بيخبر از اينكه اينو همه باهم خريدن گفتم مامان ببين خاله ف... چقد منو خجالت دادن, بگذريم, خلاصه ما رفتيم اينو باز كنيم 6 تا ورق باز كردم تهش يه چيز سفيد بود عين اين تاپ بي آستين ها و منم با كلي ذوق ساختي( برا اين ساختگي چون من از اينجورا نمي پوشم و بعدشم اين خيليييييي برزگ بود برا جثه من ) گفتم وااااااييييييي چه تاپ خشگلي!!! اون دختري كه اينو گفتم بهم داد و همسنه منه اومد از دستم گرفت آروم گفت تو كه اصلا ... . بعدش اونو كرد تو سرم مثل روسري آورد بالا گفت اين روسريه!!! من ميگي همين طور موندم.
جالبيش اينه كه اينم من در آوردم اينو داشتم رو دستم تاش ميكردم مامانم از آشپزخونه آمد بيرون گفت آخي دسته شما درد نكنه چه تاپ خوشگليه!!










 

 <PPN> | Link |



Sunday, November 09, 2003

وايييييييييييييييي!!!! 1 دنودون عقلمو كشدم!!!!! :) خيلي بد نيود, يعني به بدي دندون كرسي هام نيود ولي خب الان دارم غش ميكنم از درد. اين دكتري كه من ميرم پيشش يه خانم دكتر يه كه كلي ماجرا داره و منم زير دستش بزرگ شدم واسه همين يه جورايي از كل زندگيش خبر دارم و خيلي بهش اعتقاد دارم چون يه جورايي احساس ماددرانه داره و اينا ديگه!!
فعلا برم اين گاز رو از دهنم در آرم بيام!!
 

 <PPN> | Link |