پريروزا خالم زنگ زد خونه ما. (خب اين كه اصلا چيز عجيبي نيس چون خالم هر روز با مامانم حرف ميزنه حالا يا اين زنگ ميزنه يا اون). ولي اين دفعه برگشت به مامانم گفت كه آره من از سر كار كه اومدم خونه تا حالا يه چيزي داره تو كولر ميو ميو ميكنه و جيغ ميكشه!!!
نميدونم تا حالا ديدين صداي گربه وقتي يه جا گير افتاده چه جوريه يا نه؟ حيوون بيچاره انقد بد جيغ ميكشه كه دل آدم ريش ميشه !! شايدم به خاطر حيوون دوستي افراطي من كه اين جوري فكر ميكنم. به هر حال.....
مامان منم برگشت به خالم گفت كه بابا اين بيچاره رو برو درش بيار گير كرده, گناه داره, ميميره. شايد زخمي شده و از اين حرفا. قابل ذكره كه مامان من از خودمم حيوون دوست تره!!
اين حرفا مامانم تو گوش خالم اثر نكرد كه نكرد گفت من ميترسم برم رو پشت بوم و دستم به اين حيوونا نمي زنم ... تا امروز صبح كه اين گربه ها 2 روز قشنگ تو لوله ي كولر ونگ ونگ ميكرد هيچ كس نرفت به دادش برسه . مامان من هم برگشته به خالم گفته كه اي اگه بميره يك بويي ميگيره خونت كه پاتو نمي توني بزاري و ترسوندتش و گفته كه زنگ بزن آتش نشاني كه بيان برن اينو در آرن .
خاله منم اينو بالاخره قبول كرده و زنگ زده آتش نشاني اونام در كمال خونسردي جواب دادن كه خانوم ما فقط آدم اونم تا اونجايي كه دستمون برسه ميريم برا كمك واسه همينم شرمنده!!!!
خاله من گفته بابا چه فرقي ميكنه اينم يه موجود زنده اس و 2 روزه داره زجر ميكشه اونم گفته خانوم ما نمي آيم !! اما يه شماره بهت ميدم چن تا جوونن كه ميتونن بيان كمكت تازه اونام معلوم نيس!!
خاله مام اون شماره رو گرفته و تعريف ميكرد كه سه تا پسر 20-22 ساله آمدن و با چه سختي كولر رو هم از جاش در آوردن و اين بيچاره رو كه گير كرده بوده (حالا چجوري رفته اون تو من نميدونم!!) تو لوله رو نجات دادن و كولر رو دوباره نصب كردن و بدون اينكه پولي بگيرن رفتن!!!